مارگارت مکمیلن، تاریخنگار برجسته و مدرس دانشگاههای آکسفورد و تورنتو، در جدیدترین کتابش به تاثیر عمیق جنگ بر انسانها میپردازد. این کتاب به تاریخ اروپا، بهخصوص جنگ جهانی اول، محدود است. از این منظر، کتاب اروپا-محور است و از تاثیر سایر جنگها بر جوامع دیگر نمیگوید.
مکمیلن که بهدلیل کتاب پرفروشش «پاریس، ۱۹۱۹» چند جایزه گرفت، و این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است، در اثر تازهاش نشان میدهد که جنگ جزء جداییناپذیر جوامع بوده است و انسانها در هیچ مرحلهای از تاریخ، موجودات صلحجو و سازگار با دیگران نبودهاند. او این افسانه تاریخنگاران، مردمشناسان، و روانکاوهای رمانتیکی مانند استیون پینکر، استاد دانشگاه هاروارد، را رد میکند که گویا انسانهای دوره قبل از کشاورزی یا پیش از آغاز عصر یکجانشینی و مالکیت، در صلح با خود و طبیعت به سر میبردند و رقابت خونین نداشتند. به گفته او، گروههای انسانی به دلایل گوناگون، از جمله غصب منابع و حرص و آز، به یکدیگر حمله کردهاند و در مقابل، برای دفاع از خود مجبور به ایجاد سازمانها و نهادهای نظامی شدهاند.
نویسنده استدلال میکند که کاهش شمار جنگهای خشونتبار، با شکلگیری دولتهای قوی ارتباط دارد، زیرا این چنین دولتهایی حداقل توانستهاند امنیت و مصونیت شهروندان خود را تامین کنند. برعکس، دولتهای ضعیفی مانند افغانستان و سودان، در تاریخ معاصر بارها درگیر کشتار و جنگ شدهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نویسنده باور دارد که پایان جنگ میان دموکراسیهای غربی باعث شده است که شهروندان این جوامع به جنگ به چشم عنصری «خارجی» نگاه کنند. برای آنها، که از «صلح طولانی» بهره میبرند، جنگ پدیدهای غریب است که در اخبار میخوانند. اما مکمیلن در این کتاب میخواهد که مخاطب غربیاش درباره ماهیت جنگ و تاثیرهای آن بیشتر بداند. او در حکم تاریخنگار، به این پرسش سخت علاقهمند است که چطور جنگها مسیر تاریخ را عوض کردهاند. او میپرسد که اگر امپراتوری ایران دولتشهرهای یونان را شکست میداد، چه اتفاقی میافتاد؟ یا اگر سپاه عرب و عثمانی اروپا را تسخیر میکرد، حالا شاید در وین و پاریس بیشتر صدای اذان میشنیدیم. منظور او از این مثالها نشان دادن تاثیر شگرف جنگ بر سرنوشت جوامع است. اما آیا تاریخ میتواند دوباره تکرار شود؟
او با بدبینی هشداردهندهای به امکان برخورد میان قدرتهای بزرگی مانند چین و آمریکا باور دارد که عمیقا تحت تاثیر آگاهی و استنباطهای تاریخی شکل گرفته است. تاریخنگاران و سیاستمداران قبلا در مورد برخورد نظامی آمریکا و اتحاد شوروی سابق نیز چنین هشدارهایی داده بودند. اما این بدان معنی نیست که دولتها به بهانههای ایدئولوژیک یا منافع حیاتی خود وارد جنگ نمیشوند. ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، دستکم هر یک دهه وارد جنگی تازه شده است.
در حالی که در فرهنگ عامه با خشونت و قهرمانان جنگی برخورد آرمانی می شود، سلاح و فناوریهای مسحورکننده نظامی و آسیبناپذیری قهرمانان فیلمها و سریالهای پرفروش مخاطب را پای تلویزیونها میخکوب میکند؛ ولی نویسنده کتاب ذات کثیف و غیرانسانی جنگ را به نمایش میگذارد. دولتها بهخوبی آگاه بودهاند که زیر نام ملیگرایی و مذهب میتوانند پای شهروندان خود را به جنگ بکشند، و نویسنده بهخوبی اشاره میکند که چطور احساسات مذهبی انسانها را به میدانهای مرگ میکشاند. او در کتاب تازهاش به نمونه سربازان ایرانی در جنگ با عراق اشاره میکند که به بهانه شهادت، به میدانهای مین فرستاده میشدند. اما هیچچیزِ مقدس و باشکوهی در سنگرها وجود ندارد. سربازان وقتی در سنگرها منتظر دشمناند، فقط «احساس ترس، مرگ، و دست به اسلحه بردن را تجربه نمیکنند؛ در جنگ انتظارهای طولانی، ملالت و احتمال گرسنگی، دیدن شپش، موشهای بزرگ، هوای خراب و فرماندهان [بدخُلق] را نیز متحمل میشوند.»
نویسنده کتاب در فصل ادبیات و هنر جنگ نشان میدهد که بازتاب دادن تجربه واقعی جنگ در عکس، نقاشی، و فیلم چقدر دشوار است، و حتی گاهی در خدمت زیبانمایی جنگ قرار میگیرد که با تجربه واقعی سربازان متفاوت است. به گفته او، این به تصویر کشیدن میتواند «وحشت، هرجومرج، و هزینههای انسانی جنگ را بزداید». البته دولتها بودجههای عظیمی صرف تبلیغات درباره جنگ میکنند تا «نبردها، محاصرهها، و رستههای سربازان، و حتی اجساد، خیلی زیبا و تزیینشده دیده شوند». اما نویسنده این را نیز فراموش نمیکند که چطور خبرنگاران و عکاسان وحشت واقعی جنگها را به نمایش گذاشتهاند. او باور دارد که نگاه مردم آمریکا به جنگ ویتنام تحت تاثیر گزارشها و عکسهای تاثربرانگیز تغییر کرد.
جنگ در کنار نتایج منفی، پیامدهای دگرگونکننده دیگری نیز دارد. در اینجا نویسنده به نظریات چارلز تیلی، نظریهپرداز معروف آمریکایی، تکیه میکند که در باب شکلگیری دولت، بهخصوص در مورد دولت پروس در قرنهای ۱۸ و ۱۹، باور داشت که «جنگ دولتها را میسازد». مکمیلن به فناوریهای مهمی اشاره میکند که ارتشهای آمریکا و بریتانیا ساختند. از سوی دیگر، جنگ نهتنها باعث شد که مردم در تصمیمگیریهای دولتها دخیل شوند، بلکه به تحولات اجتماعی ناخواسته نیز منجر شد، چنان که جنگ جهانی دوم به پیوستن زنان غربی به نیروی کار و رهایی از قید خانه کمک فراوانی کرد.
جنگ با تمام زشتیهایش به خلق زیباترین آثار هنری جهان، مانند تابلوی معروف «گرنیکا» اثر پیکاسو، کمک کرد. به گفته نویسنده کتاب، دنیای هنر و تبلیغات جنگ «همواره صحنه جدال دو گروه بوده است: آنانی که تصویری منزه و آرمانی از جنگ نمایش دادهاند و آنانی که ماهیت بیرحم جنگ را افشا کردهاند».
مشخصات کتاب:
مارگارت مکمیلن، جنگ: چگونه منازعه ما را شکل داده است، انتشارات پنگوئن راندوم هاوس، ۲۰۲۰، ۳۳۶ صفحه.